این را کی گفته بود یادم نمیآید. دم در خانهشان بود یا وقتی که خانوادگی رفته بودیم مشهد و داشتیم غذای حضرتی میخوردیم توی آن رستوران، «یادم نیست کجا گفته بود اما خوب یادم مانده بود چه گفته بود»؛ این جمله هم جمله محمدآقا هست. اصلا این محمدآقا راه که میرود حرف قشنگ میزند. به من میگوید: «این کلمات من نیست، محمود. حرف بزرگترهاست. من یادداشت میکنم، در وقت لازم میگویم، شما هم خوشتان میآید. چرا؟» پرسشگرانه نگاهش میکنم و میگویم: «چون حرف بزرگان است؟» میگوید: «نه، چون بهموقع میگویم. حرف باید بموقع و به شخص درست گفته شود». همین محمدآقا با استناد به همین اصل بهموقعگویی و در نیمه راه ایستادن و وضعیت را سنجیدن، عمیقا معتقد است که باید نیمه ماه مبارک رمضان که از راه رسید، آدم بنشیند و به کارهایش فکر کند، سبک و سنگین کند و از این حرفها.
محمدآقا را یازدهم یا دوازدهم ماه مبارک سر کوچه دیدم. حال و احوال کردیم و بعد گفت: «محمودجان، چند روز بیشتر تا نیمه راه نمانده. وقتی رسیدی به نیمه راه، بایست و نگاه کن ببین چندچندی». گاهی از این شیوه نصیحت و توصیه محمدآقا خندهام میگیرد. محمدآقا همسر یکی از فامیلهای دور ماست. اصلا کدام یکی از فامیلهاست که بگوید محمدآقا فامیل دور است یا رفیق صمیمی. محمدآقا انگار در رابطه هم در میانه راه میایستد. همسر محمدآقا چند شب قبل که برای افطار دور هم جمع شده بودیم، تعریف میکرد: «الان 20سال است که با محمدآقا زندگی میکنم، نیمه رمضان که میشود، امکان ندارد سر کار برود.
مرخصی میگیرد، تعطیل میکند و مینشیند توی خانه و شروع میکند به نوشتن. هی میگویم محمدآقا چه مینویسی؟ میگوید حسابکتاب میکنم خانم. میفهمم که منظورش از حساب و کتاب، کارهایی است که در نیمه اول ماه مبارک انجام داده است اما اینکه چطور یک آدم خودش میخواهد حساب و کتاب خودش را برسد، راستش این را دیگر خود محمد میداند و خدای محمد. سر ظهر از توی اتاقش بیرون میآید و میگوید خانم مهمان داریم. بعد دوباره برمیگردد توی اتاق و دم افطار بیرون میآید و مهمانی افطار شروع میشود».
نیمه رمضان بود، مهمان محمدآقا بوديم به مناسبت جشن تولد امامحسن(ع) پرسیده بودم: «محمدآقا. مگر میشود آدم خودش به حساب خودش برسد؟» گفته بود: «به حساب خود برس پیش از آنکه به حسابت برسند.»
نظر شما